گستاخ و بی شرم و بی حیا و بی ادب. (ناظم الاطباء). لجوج و پررو و حرف نشنو. چشم سپید و وقیح، کنایه از چشم کور و نابینا. (آنندراج). مرادف چشم شکسته و دیدۀ سفید. (از آنندراج) : ورق دیدۀ یعقوب همین مضمون داشت که شود صبح طرب چشم سفید آخر کار. خواجه آصفی (از آنندراج). رجوع به چشم سپیدشدن شود
گستاخ و بی شرم و بی حیا و بی ادب. (ناظم الاطباء). لجوج و پررو و حرف نشنو. چشم سپید و وقیح، کنایه از چشم کور و نابینا. (آنندراج). مرادف چشم شکسته و دیدۀ سفید. (از آنندراج) : ورق دیدۀ یعقوب همین مضمون داشت که شود صبح طرب چشم سفید آخر کار. خواجه آصفی (از آنندراج). رجوع به چشم سپیدشدن شود
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است تپه ماهوری و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و پشم، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین از طایفۀ علیها بوده در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است تپه ماهوری و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و پشم، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین از طایفۀ علیها بوده در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع میان ولایت مشهد مقدس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص -235) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع چارمحال اصفهان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235) مؤلف مرات البلدان نویسد: ’از قراء و مزارع طبس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع میان ولایت مشهد مقدس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص -235) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع چارمحال اصفهان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235) مؤلف مرات البلدان نویسد: ’از قراء و مزارع طبس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
بی حیایی و بی شرمی کردن. لجبازی و پرروئی کردن. گستاخی و بی ادبی کردن، در اصطلاح عامه، کنایه از نصیحت یاملامت نشنیدن و عقیده یا عمل خود را دنبال کردن است. گوش بحرف ندادن. رجوع به چشم سفید و چشم سفیدی شود
بی حیایی و بی شرمی کردن. لجبازی و پرروئی کردن. گستاخی و بی ادبی کردن، در اصطلاح عامه، کنایه از نصیحت یاملامت نشنیدن و عقیده یا عمل خود را دنبال کردن است. گوش بحرف ندادن. رجوع به چشم سفید و چشم سفیدی شود